بایگانیِ ژوئیه 11, 2008

تجسمِ هنر

نوشته‌یِ سامان آزادی

درباره‌یِ رجحان ادبیات بر دیگر هنرها، بسیار شنیده‌ایم که گونه‌هایِ ادبی را دارایِ قابليتِ چندگانه‌گیِ تجسم می‌دانند. یعنی خواننده یا شنونده‌یِ اثر ادبی قادر است جهان/تصویرِ خاصِ خود را از متن بازآفريند. و اين درحالی است که یک فیلم یا نقاشی (دستِ‌کم در نوعِ کلاسیکش) چنین قابلیتی نداشته و تصویر محمولِ اثر در اين هنرها بر ذهنِ مخاطب تحميل می‌شود.

اما مسئله این است که چرا این امکانِ چندگانه‌گیِ تجسم، که من آن را با احتیاط «پلوراليسم تجسمی» می‌خوانم، به‌مثابه‌یِ ارزش والایِ هنر شناخته می‌شود. بر آنم که اين موضوع، هم‌زمان، ریشه در فرهنگِ یونانی/مسیحی از يک‌سو، و اندیشه‌یِ دموکراتیکِ مدرن از سویِ ديگر دارد. در اين‌جا، کوتاه، همين‌قدر که: فرهنگِ اساسن تجسم طلبِ یونانی/مسیحی، هنگامی که به اندیشه‌یِ دموکراتیک گره می‌خورد، «پلورالیسم تجسمی» را ارزشِ والا، بل‌که وظيفه‌یِ «هنر دموکراتیک» برمی‌شمرد.

چنان‌چه به مطالعه‌یِ مفصل‌تری در اين زمينه علاقه‌منديد، به متن کامل نوشته‌یِ من زير عنوان «پلورالیسم تجسمی و تفکر مدرن» در سایت اثر مراجعه کنید.