بروس راجرز
برگردان سامان آزادی
مثلِ هر کسی که تازه صاحبخانه شده، لانهیِ زنبورِ زيرِ رُخبام را خراب کرد و با وجودِِ اعتراضِ همسرش، زيرطاقِ گشادی را که سارها خانه میکردند، بست. بهارِ امسال جانورانِ جوندهای زيرِ ايوان خانه کردهاند. تيرکها را میجوند اما او میگذارد که بمانند. دخترش گمان میکند: به خاطرِِ قلبِ مهربانِ مادر دلاش به رحم آمده. اما نه؛ فقط، درنهايت، فهميده که يک مستاجر است.
آخ دلم سوخت. قشنگ بود خیلی
از اول داستان تمام هراس من همین بود.
داستانک جالبی است.
از نظرت درباره ترجمه داستان حفاری متشکرم.
با آرزوی موفقیت.
سلام.داستانک جالبی بود. البته به نظر من اگر نتیجه گیری آخر را به عهده مخاطب می گذاشت و با اما …. تمام می کرد بهتر بود. البته این فقط یک نظره.
آقا سامان دست شما درد نكند . من همچنان منتظر داستان هاي كوتاه شما هستم. اگر بتوانم روز يكي از آنها را به تصوير بكشم مطمئن باشد به ياد شما هم هستم
آقا سامان ديگر برايم ذاستان كوتاه ارسال نكرديد من همچنان منتظرم
آقا سامان دمت گرم
پيشنهادِ شعر
« سرزمین هرز» الیوت بهگمانم از آن کتابهایی است که راحت کتاب زندگی آدم میشود. اما کتابی که با ترجمهی بهمن شعلهور از این شعر منتشر شده، دستکم برای من که محاسن دیگری هم دارد. چند صفحهای که مترجم زیر عنوانِ «نظری تازه به سرزمین هرز...» در ابتدای کتاب نوشته، حس مطبوع نوستالوژی-کمیکی دارد و چند صفحهای که با نام «دربارهی سرزمین هرز» پس از متن اصلی آمده، نقد و نظری درخور است. و البته به این دو اضافه کنید یادداشتهایی را که بیشک یاور خواننده میشود.
...........................
پيشنهادِ تاريخِ ايران
«قيامِ گئوماته و آغازِ پادشاهیِ داريوش اول» در حقيقت پاياننامهیِ دکترایِ يوزف ويسهوفر است که با ترجمهیِ بیعيب و نقصِ هوشنگ صادقی، توسطِ نشرِ اختران منتشر شده است. صادقی در مقدمهیِ کتاب دربارهیِ لزومِ انتشارِ اين کتاب، پس از کتابِ گرانقدرِ داندايف نوشته، و بهواسطهیِ اثبات (يا پيشنهادِ) وجود ارتباط ميانِ زرتشت و گئوماته، که اين کتاب نيز از آن جانبداری میکند، و البته مواردی ديگر، نگاهِ تازهای به وقايعِ مشهور به «برديایِ دروغين» را لازم میشمارد. اين کتاب را به دوستدارانِ تاريخِ کهن (به عنوانِ اثری خواندنی) و به نويسندگان و مشتاقانِ ادبياتِ داستانی (بهعنوان مايهیِ خامی مناسب) پيشنهاد میکنم، و کسانی را که عادت به خواندنِ تاريخِ نقلی و داستانی دارند از اين اثر برحذر میدارم.
...........................
پيشنهادِ نمايشنامه
«تئاترِ بیحيوان» مجموعهای از نُه نمايشنامهیِ کوتاهِ کمدی، بهقلمِ ژان ميشل ريب و ترجمهیِ شهلا حائری که سالِ هشتادوسه توسطِ نشرِ قطره منتشر شده و پر از تکههایِ طنزِ تلخ و طعنههایِ آشکار و پنـهان به فاکتورهایِ زندگیِ مدرن است.
..........................
پيشنهادِ رمان
بيهوده نيست که بارگاس يوسا تااينحد به فلوبر و مادام بواری عشق میورزد. رمانی که حالا با ترجمهیِ قابلِ قبولِ مهدی سحابی، توسطِ نشرِ مرکز در دسترس قرارداشته و بیگمان با نقشهی حسابشدهیِ گوستاو فلوبر، جايي ميانِ رمانتيسيسم و رئاليسمِ مدرن، در اوج، جاخوش کرده است.
adibolmamalek.wordpress.com 
خیلی جالب بود. خسته نباشی.